۱- برخورداری از نگاهی شمولی و فراگیر 

به این معنا که اوّلا: شامل تمام اقشار و اصناف است که از همراهی جمعی از نیک‌خواهان و دین دوستان اهل سنّت کشور که از اقشار گوناگونی مانند علمای دینی، اساتید دانشگاه، فرهنگیان، دانشجویان، طلّاب، بازاریان، کارگران برخوردار است.

ثانیاً: تمامی جوانب دین را تحت پوشش و مدّ نظر قرار داده است. لذا به بهانه‌ی کار تربیتی و تزکیه، امور سیاسی و اجتماعی را کنار نگذاشته و یا به بهانه‌ی سیاست و اجتماع، از تربیت غافل نشده است. در عرصه‌ی فرهنگ موفّق‌ترین اهل قلم، مترجمان و ناشران را همراه خود دارد. 

امّا اینکه چرا جماعت از این نگاه برخوردار است می‌توان به سه دلیل عمده اشاره کرد.

الف: فراگیری تعالیم اسلام

اسلامی که خداوند آن را در قرآن بیان فرموده، هیچ یک از جوانب زندگی بشر را مورد بی‌توجهی قرار نداده است. در واقع اسلام با توجه به طبیعت عمومی و فراگیر خود همه‌ی عرصه‌های زندگی، مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، را شامل می‌شود. 

ب: دلیل دوم اینکه خود برنامه‌ی اسلام از هم گسستن را نمی‌پذیرد و با تجزیه و پاره پاره شدن احکام و تعالیمش مخالفت می‌ورزد و عمل به بعضی و کنار نهادن به بعضی دیگر را ناروا می‌شمارد. قرآن در شرح حال بنی‌اسرائیل که روش تجزیه‌ای را در احکام در پیش گرفته به تندی با آنان مخالفت نموده و خطاب به آنان می‌فرماید: 

«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ۖ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(البقرة: ٨٥)

 ج: سبب سوّم این است که زندگی تقسیم‌ناپذیر و کلّیتی غیرقابل تجزیه است. 

زمانی که بخشی از زندگی مانند: مسجد در اختیار اهل ایمان باشد و دیگر جوانب زندگی جولانگاه مکاتب فکری بشری باشد، هیچ گاه زندگی بشر اصلاح نخواهد شد. قابل قبول نیست که تنها مساجد در اختیار اسلام باشد؛ و عملاً دین تنها راهنمای جنبه‌ی روحی و معنوی انسان باشد، و جنبه‌های مادی و فکری و عقلی انسان به اشخاصی غیر دینی سپرده شود انسان هیچگاه در راه اصلاح خویش گام برنخواهد داشت. زندگی مجموعه‌ای متکامل و مرتبطی است، لذا با چیزی به نام تربیت بدون اجتماع، یا منهای اقتصاد، یا سیاست آشنایی ندارد. زندگی بسان رودخانه واحد و پیوسته در حال حرکت است. زندگی اجتماعی بزرگ یا کوچک جامعه و خانواده، یا حزب همه به همین صورت هستند. 

نتیجه‌ی این نوع نگاه تربیت انسانی است که از شخصیت متوازن برخوردار خواهد شد. شخصیتی که هم از لحاظ روحی، فکری، علمی به موازات هم رشد می‌کند. رشد متوازن در نتیجه آن عملکرد متوازن خواهد بود. 

۲- تدوین مبانی فکری واضح و مشخّص 

در این راستا جماعت اقدام به منظور معرفی بهتر و بیشتر خویش و زمینه سازی برای تفاهم و تعامل، در بین اعضای خود، و همچنین جریانهای دیگر اقدام به نوشتن رویکردها و نگرش‌های اساسی خود کرده است. تا آنگونه که خود معتقد و مایل است، به مخاطبان معرّفی گردد. 

یکی از مشکلات اساسی هر تشکّلی نبود رویکرد واضح و مکتوب در نگاه و نگرش خود است. نبود مبانی فکری مشخص و مدوّن هر جمع را دچار تشتت آرا و افکار می‌کند. لذا جماعت برای ایجاد همگرایی و همفکری بین اعضای خود اقدام به سرفصل‌هایی به عنوان مبانی فکری یا «رویکردها و راهکارها» کرده است که ازجمله این مبانی می‌توان به این موراد اشاره کرد.

۱- معنویت

۲- شورا

۳- حقوق بشر

۴- آزادی

۵- عدالت

۶- نوگرایی

۷- همبستگی

۸- پرهیز از خشونت(خشونت‌پرهیزی) 

۳- روی آوردن به تفاهم و دگرپذیری و پرهیز از تفرقه

دکتر عبدالرحمن پیرانی، دبیرکلّ جماعت می‌گوید: «جماعت دعوت و اصلاح از آغاز شکل‌گیری تا به امروز، دو هدف عمده را دنبال کرده‌است: نخست؛ «پاسداری از باورهای اسلامی» و دوّم؛ «پرهیز از نزاع‌ها و درگیری‌های قومی-مذهبی».

«جماعت به عنوان یک تشکّل فراگیر در تمامی مناطق اهل‌سنّت فعّالیت داشته و استراتژی‌اش این بوده که علی‌رغم برخی بی‌مهری‌ها نباید اجازه بدهیم دو اتفاق ناگوار بیفتد؛ نخست، رسیدن به درجهٔ «یأس» به سبب اعمال محدودیت‌ها که نتیجهٔ آن بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه و ترقی و وفاق آن خواهد بود؛ دوم رسیدن به نقطهٔ تندروی و افراط.(«رسالت جماعت، پاسداری از باورهای اسلامی و هویّت اهل‌سنّت و اجتناب از نزاع‌های قومی- مذهبی است | پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۵ آوریل ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۶ نوامبر۲۰۱۹)

در این راستا جماعت گفتمانی با عنوان دگرپذیری را مطرح کرده است و کتابی تحت عنوان «دگرپذیری چرایی و چیستی» توسط انتشارات چراغ اندیشه به چاپ رسانده است. 

در این مجال به بخشی از سخنان دبیرکلّ جماعت جناب دکتر عبدالرحمن پیرانی اشاره می‌کنم. 

ایشان در بخشی از مصاحبه با عنوان مفهوم و لزوم دگرپذیری می‌گوید: «جماعت دعوت و اصلاح از بدو شکل‌گیری، با لحاظ کردن تنوع جامعه ایرانی، تلاش کرده است از تنوع‌های موجود، پلی به سوی تعاون و همیاری و هم پذیری بزند، و دگرپذیری را به عنوان یک استراتژی برخاسته از اصول و باورها ی خود برگزیده است و به حول و قوه‌ای الهی در هر وضعیت و شرایطی به آن پایبند خواهد ماند.»

در فرازی دیگر از مفهوم دگرپذیری می‌فرماید: 

لازمه دگرپذیری فراهم آوردن آمادگی‌های روحی روانی اجتماعی و اخلاقی برای بنا و تقویت روابطی سازنده و مستمر بر اساس شناخت دیگری از طریق فهم و شناخت درست و منصفانه و به دور از تعصب، خود حق‌انگاری مطلق بدبینی و بیشداوری است. در واقع دگرپذیری تعامل با حقیقت اختلاف و تفاوت‌ها بر اساس اندیشه متمدنانه‌ای است که در آن حذف و طرد و به حاشیه راندن و تحقیر دیگری جایگاهی ندارد. و تنها گفت‌وگوی برابر وسیله انتقال دیدگاه‌ها، افکار و مواضع است. دگرپذیری نشان از واقع‌بینی و به رسمیت شناختن تفاوتها و برداشتن دیگری متفاوت با ما دارد و منطبق با سنّت الهی و سیر تاریخ بشریت است و نشانه‌ای ناتوانی و ناچاری نیست. دیگر پذیری نه به معنای تحمیل یک شیوه واحد از اندیشه و معرفت و سلوک است و نه به معنای تنازل از باورها و مبادی و اصول خویش است. بلکه لازم است دیگری نیز از حقوق و آزادی‌ها و فرصتهای برابر بهره‌مند شود. بدون تردید جریانات و طیف‌ها چه آنهایی که در اقلیت و محروم از قدرت سیاسی هستند. و چه آنهایی که اکثریت و در مسند قدرت هستند. نگاه واحدی به دگرپذیری ندارند، و برخی از آنها دگرپذیری را به عنوان یک استراتژی ماندگار برای خود انتخاب نکردند.

 بر اساس آموزه‌های دین مبین اسلام و نیز اصول دموکراسی ضرورت دارد تمامی تشکّل‌ها و جریان‌ها مسئله تنوع و اختلاف را به عنوان یک ارزش و دگرپذیری را به عنوان یک اصل و استراتژی ماندگار تلقی نمایند. اصولاً نشانه سلامت یک جریان و تشکّل این است که تنوع را به عنوان یک ارزش بپذیرد متاسفانه برخی از جمعیت‌ها و جریان‌ها به دلیل عدم توجه به قانون تنوع و اختلاف دچار آسیبهای فراوان شده‌اند هزینه‌های سنگینی را بر جوامع خود نیز تحمیل کردند. نادیده گرفتن حقوق دیگران یا حذف آنان آسیب‌های جبران‌ناپذیری بر جوامع انسانی وارد ساخته است. بنابراین دگرپذیری یک وصف و یک وظیفه برای انسان‌ها و به‌ویژه مسلمانان است. اگرچه صاحبان ذهنیت‌های دشمن پرور و فرهنگ‌های دگرناپذیر بر این ظن و گمان بودند که حذف دیگران و یا نادیده گرفتن حقوق و منافع آنها و به حاشیه راندن شان ضامن مصالح و منافع آنها خواهد بود اما تجربه تاریخی به ما می‌آموزد که غالباً نادیده گرفتن و ضایع کردن حقوق و به حاشیه راندن دیگران نه تنها حافظ مصالح افراد و مجموعه‌های دیگر نا پذیر نبوده بلکه همگی را در دایره‌ی دشمنی و خشونت لا ینقطع  قرار داده که نهایت آن نابودی و یا تضعیف همه‌ی اطراف قضیه بوده است.

ازجمله عواملی که به تقویت فرهنگ دگرپذیری کمک می‌کند می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: 

۱- بالا بردن سطح آگاهی شهروندان به نسبت حقیقت تنوع و اختلاف و تبیین جایگاه آن به عنوان یک ارزش لازم برای رشد و تعالی جامعه از طریق وسایل ارتباط جمعی

۲- بالا بردن درک و فهم شهروندان از مشترکات در مقایسه با موارد اختلاف 

۳- مدیریت اختلاف و تنوع از جانب همه نهادهای حکومتی احزاب و جریانات شخصیت‌ها و مراجع تأثیرگذار در چارچوب قوانین و آزادی‌های عمومی و حقوق شهروندی و حفظ و تقویت وحدت و وفاق ملی.

۴- نهادینه کردن فرهنگ اختلاف و دگرپذیری از طریق نظام‌های آموزشی کشور.

۵- ایجاد بستر مناسب برای گفت‌وگوی برابر و احترام متقابل.

۶- وضع قوانینی به منظور جرم انگاری اهانت به مقدّسات دیگران.

۷- اجتناب از تحقیق و نشر فرهنگ نفرت، کینه و دشمنی نسبت به دیگران.

۴- اهتمام ویژه به تربیت 

جماعت بر این باور است که برای ایجاد اصلاحات در میان جامعه و ایجاد دگرگونی تا زمینه‌ی تغییر اوضاع و احوال از جانب خداوند فراهم گردد، تنها از طریق آگاهی دادن و روشنگری در میان عامه‌ی مردم تحقق پیدا نمی‌نماید. لذا برای دستیابی به اهداف مطلوب و مورد نظر هیچ راهی جز آموزش و تربیت نیروی انسانی وجود ندارد. در جزوه‌ی «رویکردها و راهکارها» در بخش اوّل آن به بحث معنویت و اهمّیت آن در نگاه جماعت اشاره شده است. 

نگاه جماعت به تربیت 

«تربیت» از منظر جماعت، پرورش تدریجی، واقع‌بینانه، همه‌جانبه، متوازن، مثبت، و مستمرّ شخصیت افراد جامعه بر اساس قرآن و سنّت است. محصول چنین فرایندی انسان صالح است. انسانی که دارای روحیه حقیقت‌جو و استدلالگرا، همّتی عالی و اراده‌های پولادین و همچنین مسئولیت‌پذیر و نوعدوست است. یعنی او زمین و آسمان، ماده و معنا، عقل و احساس و دین و دنیا را به هم پیوند زده است.

 تربیت از منظر جماعت پروژه‌ای نیست که در محدوده زمانی مشخص شروع شود و پایان یابد. بلکه فرآیندی است که از ولادت تا هنگام مرگ جریان دارد. این تربیت در خلاء و در کنج و صومعه‌ها، مساجد و خانقاه‌ها صورت نمی‌گیرد، و به آنها هم محدود نخواهد ماند. همان گونه که ماده درسی در کلاس درس و یا موضوعی قابل بحث در همایش‌ها و کنفرانس‌ها و سرمقاله روزنامه‌ها و نشریات تخصصی نیز نخواهد بود. بلکه نیازمند تلاش و مشارکت نقد و گفت‌وگو در زندگی و همراه با فعّالیت‌های روزمره و عادی است. این تربیت متعادل و متوازن است؛ یعنی به همان میزان که پرورش عواطف و احساسات انسان اهمّیت می‌دهد، اندیشه و عقل او را نیز مورد خطاب قرار می‌دهد. به بهانه توجه به درون و تسکین نفس فرد را از نگاه به بیرون و اهتمام به مسائل و مشکلات جامعه باز نمی‌دارد. و استقلال فردی او را به پای جامعه قربانی نمی‌کند، و برعکس ما به تربیت مثبت انسان اهتمام می‌ورزیم و به گونه‌ای که به جای آنکه در فکر تخریب باشد سازندگی را مد نظر داشته باشد.

تعریف جماعت در بخش تربیتی به‌عنوان یک تشکّل‌ اسلامی الهام‌گرفته از منابع دینی، دارای چهار ضلع مشخّص‌ است: 

ضلع اوّل: توحید افراد بشر در ارتباط با خدا

ضلع دوّم: تزکیه و خودسازی در ارتباط با خود

ضلع سوّم: عدالت در ارتباط با مردم

ضلع چهارم: عمران و آبادانی در ارتباط با دنیا و محیط پیرامون

 این چهار محور تربیتی است که فعّالیت جماعت حول آن می‌چرخد. از لحاظ شیوه‌ی اجراییِ این اصول، اولویت‌بندی جماعت عبارت است از پرورش افراد، تربیت و اصلاح نظام خانواده و اصلاح اجتماعی. 

۴- واقع‌نگری و اهتمام به عرف در تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات
بر این اساس به نوعی جماعت به شیوه‌ای فدرالیسم عمل می‌کند. چون هر یک از مناطق شمال و جنوب وشرق و غرب ایران که جماعت در آنجا فعّال است، در چارچوب سیاستهای کلی و رسالت و ماموریت جماعت، دارای اختیاراتی ویژه و قدرت تصمیم‌گیری متناسب با آن منطقه است و شورای ویژه‌ی خود را دارند. 

۵- برنامه‌محوری به جای شخص‌محوری

بر خلاف معمول در بعضی کشورها و جریانات اسلامی که یکی می‌اندیشد و دستور می‌دهد و همه باید اجرا کنند، در جماعت چون اساس و بنای کار بر شورا و مشورت است، همه می‌اندیشند و یکی باید اجرا کند. 

گروه و جمعی که بنای آن بر شخص باشد، به استبداد خواهد کشید. و استبداد در ساده‌‌ترین مفهوم، به معنی تمرکز قدرت اجرا و تصمیم‌گیری و نیز منابع ثروت در دست یک شخص است. جماعت با درک این امر یکی از اهداف خود را احیای شورا قرار داده است و در این میان جماعت اصل شورا را به عنوان یک رویکرد و اصل تغییرناپذیر می‌داند که باید همیشه و در تمام ارکان جامعه و جماعت ساری و جاری باشد و برای نهادینه کردن این اصل جماعت معتقد است، تاسیس و یا مشارکت در سازمان‌های مردم‌نهاد، یکی از راهکارهای مناسب برای تمرین عملی مشارکت جمعی و احیای فرهنگ شورایی در جامعه است.

۶- پایبندی به اصل گفت‌وگو در حل مشکلات از راه‌های قانونی و اجتناب از جنجال و هیاهوی تبلیغاتی 

یکی از موانع عمده‌ی شکل‌گیری یک ساختار نهادینه مبتنی بر دگرپذیری به‌ویژه در مشرق زمین و جوامع اسلامی اقدام زمینه گفت‌وگو میان هویت‌ها شکل‌دهنده‌ی آن است. فقدان گفت‌وگو و تعامل، منجر به عدم شناخت صحیح و بعضاً هراس ویرانگر میان گروه‌های مختلف می‌شود. 

 بخش قابل توجهی از داوری‌های بین‌های هویت‌های فکری ،سیاسی، مذهبی و در این جوامع، پیش و بیش از آنکه بر گرفته از تحقیق و تتبع و محصول گفت‌وگوی سالم و نظام مند باشد، مبتنی بر پیش فرض‌هایی است که با انگیزه‌های مختلف توسط کانون‌های قدرت یا موسسات و یا نهادهای ذی نفع هویتی فکری و سیاسی تولید،تقویت و منتشر می‌شوند. و در این میان عدم آگاهی برای گفت‌وگو می‌تواند علل و یا زمینه‌های متفاوتی داشته باشد. یکی از مهم‌ترین الزامات گفت‌وگو کنار گذاشتن نفرت‌ها و شیدایی‌ها و اهتمام به فهم دیدگاه‌ها بر اساس ضوابط علمی و منطقی و طبیعتاً در در چارچوب منظومه گفتمانی طرف مقابل است.

یکی از کلیدی‌‌ترین و آموزنده‌‌ترین راز‌های قرآن کریم در آموزش شیوه گفت‌وگوی اخلاقی و سازنده آیات ۲۴ و ۲۵ سوره سبأ است.

«قُلْ مَنْ یرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِیاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ * قُلْ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(سبأ:٢٤-٢٥)

 پیش از این آیه سرنوشت اهالی سبأ را بازگو می‌شود. سپس سیاق بازگویی رویدادها قطع ‌می‌شود، به پیامبر آموزش داده می‌شود، خرد مخاطبانش از مشرکان را اینگونه خطاب قرار دهد. 

در همین دو آیه چند نکته مهم شایسته توجه‌اند؛ خداوند مهربان فرستاده اش را از رتبه پیامبری و بلکه خاتم النبیین برخوردار است تعلیم می‌دهد که از جایگاه حق مطلق و نه در مقام باطل انگاری طرف گفت‌وگو بلکه با تعبیر ظریف «أو» در «وَإِنَّا أَوْ إِیاكُمْ» خود را در هدایت و ضلالت همسان و همتراز مخاطب قرار دهد چرا که در پی به هم ریختن تعادل روانی مخاطبش نیست، بلکه دلسوزانه و حکیمانه به دنبال بیدار کردن فرد وجدان اوست تا در نهایت حقیقت آشکار شود و از پرستش غیر خدا رهایی یابد و از برکات فردی و اجتماعی توحید بهره‌مند شود در ادامه با تعبیر ظریف‌تری در تبیین ضرورت مسئولیت‌پذیری در برابر کردارها، باز هم با به کار بردن واژه«قُل» به پیامبر تلقّی می‌شود که می‌گوید اگر ما مرتکب جرم شویم از شما پرسیده نخواهد شد و درباره عمل شما نیز از ما نخواهند پرسید یعنی در مقام گفت‌وگو تعبیرِ«جرم» را که قطعاً پیامبر از آن مبرّاست برای خود و تعبیرِ «عمل» را که فاقد بار معنایی منفی است برای مخاطب به کار می‌برد.

۷- ارتباط با جریان‌های خارج از کشور در سطح جهان اسلام با رهبران فکری، علماء و شخصیت‌های برجسته و تأثیرگذار. به عنوان مثال، جماعت در تشکیل «اتحادیه‌ی سازمان‌های غیر دولتی در جهان اسلام» و «اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان» به عنوان هیأت مؤسّس ایفای نقش نموده است.

اهمّیت این ارتباط آنجا خود را نشان می‌دهد که جماعت به عنوان حلقه‌ی وصل و پلی بین میان دولت و جریان‌ها و حرکت‌های خارج از کشور بوده که توانسته واقعیت اهل سنّت ایران و با رعایت اصل عدالت بدین معنا که نگاه به جنبه‌های مثبت و دیدن ضعفها و کاستی‌ها در کنار هم بپردازد، نه آنگونه که رسانه‌های مخالفان نظام با نگاه بدبینانه و منفی مطرح می‌کنند به جهان اسلام و شخصیتهای مؤثّر منتقل کند. نظام جمهوری اسلامی برای این مهمّ به جماعت نیاز دارد و جماعت هم وظیفه خود می‌داند، حلقه‌ی وصل باشد و منصفانه وعادلانه، در این راستا عمل کند. 

۸- نوگرایی و نواندیشی 

جماعت دعوت و اصلاح یک جماعت نوگرای دینی است که سعی دارد در زمینه‌های گوناگون به نوگرایی و نواندیشی روی آورد. در فرایند نوگرایی، نگاهی ویژه و متمایز به مقوله‌ی اجتهاد وجود دارد. در این نگاه در کنار تاریخمندی و مقطعی دانستن بسیاری از فتواهای عالمان و مجتهدان گذشته، راه برای نوآوری و ایجاد سازگاری با زندگی مدرن گشوده است. نظر به گستردگی دستاوردهای بشر در حوزه‌های مختلف، جماعت بر این است که حفظ قدیم اصیل و بهره‌گیری از هر جدید مفید، می‌تواند در پاسخگویی به مسائل متنوّع روز کارگشا باشد.

 در نوع نگرش در دینداری به صورت کلّی ما نوع دینداری داریم: 

۱- دیندارانی که قانون‌محور هستند‌. بدین معنا که شخص در پیروی از پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- به دنبال پیروی ظاهری از ظاهر دستوراتی که از پیامبر درگذشته صادر شده، می‌باشد و از روح و باطن این دستورات غافل است یا اصلاً توجّهی بدان ندارد. که از جریان سلفیت می‌توان نام برد. این مجموعه بنای دینداری آنها بر این اصل استوار است که طبق دستورات پیشین خدا و پیامبر باید زندگی کرد و عمل نمود، در دینداری قانون‌محور شخص می‌کوشد به صدر اسلام بازگردد واز سیره‌ی سلف صالح پیروی کند و جامعه‌ای بنا کند که احکام رایج درصدر اسلام در آن جاری است

۲- دینداری الگومحور

در این نوع دینداری شخص می‌کوشد روح و باطن دستورات پیشین پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم - را کشف کند و از این طریق دستورات تازه و معاصر و متناسب با زمان و مکان را استنباط کند. راهنما و سرمشق این نوع دینداری این است که طبق دستورات کنونی خدا و پیامبر باید زندگی کرد و عمل نمود. البته دستورات کنونی خدا و پیامبر لزوماً غیر از دستورات پیشین آن دو نیست، اما لزوماً عین دستورات پیشین آن دو هم نیست. در این نوع دینداری شخص می‌کوشد پیامبر را به زمانه‌ی خود بیاورد و ببیند که اگر او اکنون و اینجا به پیامبری برانگیخته می‌شد چه می‌گفت؛ چگونه زندگی می‌کرد، با چه چیزهایی موافقت و با چه چیزهایی مخالفت می‌کرد و جنگ و صلح، طرز تفکر و معاشرت، اقتصاد، سیاست و مدیریتش چگونه بود. 

۹ - وضوح و شفافیت 

جماعت بنای خود را بر اصل شفافیت قرار داده است. این جماعت، گفتارها و کردارها و تمامی استراتژی‌ها و برنامه‌هایش را در معرض دید و انتقاد اعضا و هواداران و مخالفانش قرار داده است. بر این اساس همه‌ی گزارشها و جلسات در سایت رسمی جماعت درج می‌شود. همه‌ی اسناد بالا دستی جماعت در سایت رسمی گذاشته شده است. جماعت خلاف برخی از جریانات و احزاب اسلامی و غیر اسلامی که معلوم نیست بر اساس کدام سازوکار و مکانیسمی عمل می‌کنند، اصل را بر شفافیت گذاشته است. برگزاری پنج کنگره‌ی جماعت، شفاف‌ترین کنگرەهای احزاب و تشکّل‌های ایرانی را رقم زده است.
دبیرکلّ جماعت ابراز داشته که: «جماعت دعوت و اصلاح به هویّت‌ ایرانی خود می‌بالد‌ و در گفتمان خود همواره بر مفاهیمی راهبردی همچون، همبستگی و وفاق ملّی‌، خشونت‌پرهیزی، اعتدال و میانه‌روی در اندیشه و عمل، تأکید‌ ویژه داشته و شفّافیّت‌ و علنیّت‌ را به‌عنوان خط مشی خود برگزیده است.»(تهران - پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح- ٢٣/٠٢/١٣٩٦)

۱۰- مشارکت و حضور فعّال در عرصه‌ی سیاسی به جای انزوا و قهر سیاسی.

«مشی ما با وجود برخی كم‌لطفی‌ها و محقّق‌ نشدن بخشی از مطالبات جامعه‌ی اهل سنّت‌، قهر سیاسی و انزوا نیست و همواره بر مشاركت پرشور و آگاهانه و ارائه‌ی راهکار به جای رویکردهای سلبی تأکید‌ ورزیده‌ایم.» (تهران - پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح- ٢٣/٠٢/١٣٩٦)
استاد عبدالرّحمن پیرانی دبیرکلّ جماعت دعوت و اصلاح ضمن اشاره به مشکلات موجود کشور، به‌ضرورت مشارکت در انتخابات تأکید کرد و گفت: «با نگاهی به تاریخ جریان‌های سیاسی کشور که رویه‌ی قهر سیاسی را در پیش گرفتند، درمی‌یابیم نه‌تنها خود را از عرصه به حاشیه راندند؛ بلکه فرصت اصلاح‌گری و خدمت به جامعه را هم از خود سلب کردند.»( تهران - پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح دبیرکلّ جماعت: در جماعت دعوت و اصلاح اصل بر مشارکت است – ٠١/١٢/١٣٩٨)

 ۱۱- باور به اعتدال و میانه‌‌روی در تفکر و عمل و همچنین اجتناب از تندروی و خشونت، از باورها و اعتقادات اساسی جماعت دعوت و اصلاح است. 

در اساسنامه و مرامنامه این اصل در سیاست جماعت درج شده است 

سیاست‌ها:

١-  پایبندی به فرهنگ گفت‌وگو، رواداری و همزیستی مسالمت‌آمیز و اعتدال و میانه‌روی در اندیشه و عمل؛

جماعت دعوت و اصلاح در ازای تاریخ فعّالیّتش در ایران، پیش از هرچیز توانسته جمعی از نخبگان اهل سنّت را با اندیشه‌ای میانه‌رو پرورش دهد. این امر در نوع خودش کار بزرگی است؛ زیرا معمولاً اهل سنّت با حاکمیت یا وارد جنگ و رویارویی شده‌اند و یا این‌که‌ راه انزوا و کناره‌گیری را پیشه کرده‌اند. در واقع هردو ‌رویکرد هم برای جامعه‌ی ایرانی و هم اهل سنّت آسیب‌زا بوده است. این جماعت با پرورش جمعی از نخبگان اهل سنّت در ایران، توانسته فرصتی فراهم آورد که با اعتماد به ‌نفس در مسائل اجتماعی نقش‌آفرینی کنند و هم این‌که‌ واقعیت‌های جامعه را در نظر داشته باشند و ظروف و شرایط را درک کنند.
جماعت برای ایجاد و بسترسازی تفکّر میانه اقدام به چاپ و ترجمه کتابهایی از شخصیتهای میانه‌رو و مطرح در جهان اسلام کرده و در کتابچه‌ی «رویکردها و راهکارها» به موضوع پرهیز از خشونت پرداخته است. و برای ترویج فرهنگ‌ میانه در ماهنامه‌ی «اندیشه اصلاح» شماره ۳ به موضوع پرهیز از خشونت به صورت خاصّ پرداخته است. کتابی با عنوان «محمّد سفیر صلح و آشتی» که به پرهیز از خشونت در سیره پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم - پرداخته است. در جلسات متعدّد دبیرکلّ جماعت بر این اصل تاکید داشتند.

ازجمله: 

۱- رویه‌ی جماعت از ابتدا تا امروز مبتنی بر اعتدال و میانه‌روی بوده است و همواره مشی و سلوک پرهیز از خشونت را مد نظر داشته است.(تهران - پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح، ٢٢ تیرماه ١٣٩٣، دبیر کل جماعت دعوت و اصلاح با معاون امور فرهنگی وزارت ارشاد دیدار کرد.) 

«جماعت افراد را تقویت کرده تا اوضاع اجتماعی را درک کنند و با فرهیختگی با قضایا تعامل کنند و به بیداری همه اقشار کمک کرده است. تعادلی که جماعت ایجاد کرده است اگر بگوییم نماینده وسطیت و میانه‌روی اسلامی است گزاف نگفته‌ایم. جماعت اعتدال را با حفظ استقلال خود پاس داشته است. (تالش- پایگاه اطلاع‌رسانی اصلاح، دبیرکلّ جماعت دعوت و اصلاح ایران در تالش،٤خردادماه ١٣٩٤)

۱۲- نهادینه کردن فرهنگ شورا و خرد جمعی

جماعت دعوت و اصلاح کوشیده است جمعی را با نگاه شورایی و جمعی تربیت کند که از واگرایی به همگرایی روی آوردند. چرا که نوع تربیت افراد در جامعه بر فردگرایی استوار است. و برای مشارکت و ایجاد روحیه جمعی اقدام به ایجاد و تشکیل ده‌ها، سمن و مؤسّسه در بخش‌های هنری، قرآنی، اجتماعی و خیری کرده است.

۱۳- ارتباط و تعامل سازنده با حاکمیت 

نظام جمهوری اسلامی متعلّق‌ به ملّت ایران است و بناست به نمایندگی از مردم حكمرانی كند. طبعاً اهل سنّت ایران و جماعت دعوت و اصلاح نیز بخشی از ملّت ایران را تشکیل می‌دهد. بر این اساس اگر با حاکمیت در ارتباط و تعامل نباشد، جای سؤال و اشکال است. بر اساس تصوّر تاریخی رایج، مردم گمان می‌کنند دولت مالک است و نه وکیل مردم. اگر این ذهنیت اصلاح گردد و ما ملّت‌ را موکّل و حاکمیت را نماینده به‌شمار آوریم، عدم حضور موکّلان‌ جای ایراد است. فقدان توسعه‌ی سیاسی و غلبه‌ی چنین ذهنیت‌هایی و به‌علاوه تفاوت مذهبی اهل سنّت با حاکمیت هم مزید بر علّت شده، انگاره‌ای شکل گرفته که تعامل با حاکمیت معادل تضعیف هویّت خویش محسوب می‌گردد. 

نمود چنین‌ انگاره‌هایی را می‌توان در برچسب‌های رایجی چون «مزدور» و «وابسته به دولت» ملاحظه کرد؛ امّا در واقع این‌گونه نیست و جماعت با عنایت به کیفیت نیروی انسانی و اهداف و برنامه‌های تربیتی‌اش، خود را بخشی از ملّت و حکومت را حکومت همه‌ی ملّت به‌شمار می‌آورد.

بنابراین اصل رابطه، رابطه‌ای طبیعی است؛ امّا به‌واسطه‌ی تفاوت‌های مذهبی ما با حاکمیت، هیچ ضرورتی ندارد ما به‌خاطر اثبات هویت ایرانی خود از هویت مذهبی صرف‌نظر کنیم و یا این‌که‌ کسی بیاید ایرانی‌بودن را به فارس و یا اهل سنّت بودن مشروط سازد. همه‌ی شهروندان ایرانی حق دارند از حمایت دولت و قانون برخوردار باشند. برای این برخورداری هم به حضور نیاز است. جماعت توانسته است از طریق گفتمانی میانه‌روانه‌ که‌ اختلافات را برجسته نمی‌نماید و شکاف‌های هویتی را فعّال نمی‌سازد، از راه نصیحت و دلسوزی برای عموم -که دولت هم‌ بخشی از آن است- حاکمان را نیز نصیحت کند و اگر نقدی بر عملکرد حاکمان می‌بیند بیان کند؛ اما ادبیات و نحوه‌ی بیان آن به‌جای پرخاشگری، مبتنی بر حقوق مسلّم و ادبیاتی مدنی باشد که لجاجت طرف مقابل را تحریک نکند، اقدام نماید. در این مسیر آرمانگراییِ صرف که انتظار داشته باشیم چالش‌های موجود به نقطه‌ی صفر برسد‌، تجربه به ما می‌گوید چنین کنش‌هایی نیازمند صبر و بردباری است، باید به‌اندازه‌ی وزن اجتماعی خود توقّع و مطالبات داشته باشیم، در حوزه‌ی عمل حسّاسیت‌ها را مدّ نظر‌ داشته باشیم، در طرح مسائل، ادبیات حقوقی و مدنی را به‌کار ببندیم و به‌ عمیق‌تر کردن شکاف‌ها دامن نزنیم. شاید جماعت در این زمینه‌ها از مهارت بیشتری برخوردار است. 

 یکی دیگر از عللی که در تعامل و ارتباط سازنده‌ی جماعت با حاکمیت دخیل است، به کیفیت نیروی انسانی جماعت برمی‌گردد که اغلب از قشر تحصیل‌کرده‌ی جامعه‌اند که این افراد از دانش، مهارت و‌ ذهنیت گشوده‌تری جهت تعامل، گفت‌وگو و کنشگری برخوردارند.

نکته‌ی پایانی این‌که این جماعت از مجموعه‌ای از افراد انسانی تشکیل شده است که هدفشان رسیدن به رضوان الهی از طریق خدمت به‌ هموطنان و شهروندان ایرانی است؛ بسیار طبیعی است افراد آن در ادای مسؤولیت بندگی و وظایف شهروندی خود دچار خبط و خطا شوند و به همین دلیل است که جماعت همیشە از تفکر انتقادی و گفت‌وگو به‌عنوان رویکرد و راهکاری مناسب، در جهت پیشبرد اهداف و بهینە نمودن کنشگریهایش استقبال نموده است. جماعت محتاج پیشنهادهای سازنده و نقدهای مشفقانه‌ و ناصحانه‌ی همه‌ی شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، جریان‌ها و... است و در راستای ایفای نقش مناسبتر، خود را محتاج هم‌اندیشی و همکاری مشترک با همگان می‌داند. 

منابع:

 ۱- جزوه‌ی «رویکردها و راهکارها»

۲- اصلاحوب(http://islahweb.org/)؛ سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

۳- قرضاوی، یوسف، ویژگی‌های کلّی اسلام؛ ترجمه‌ی جلیل بهرامی‌نیا، تهران، نشر احسان. 

۴- دگرپذیری چرایی و چیستی - جمعی از نویسندگان

۵- ماهنامه فرهنگی، اجتماعی اندیشه اصلاح، ج ۳ -۱